مراقبت از کودکان در جنگ و بحران

مراقبت روانی از بچه ها در زمان جنگ

در روزهای جنگ و بحران معمولاً تمام نگاه‌ها به سمت مدیریت شرایط، نجات جان‌ها، تأمین امنیت و کنترل اوضاع روانی بزرگسالان معطوف می‌شود. اما در میان این شلوغی و آشفتگی یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها کودکان هستند، کودکانی که شاید واژه «جنگ» را به‌درستی درک نکنند اما ترس، جدایی، اضطراب و صدای آژیر را عمیقاً حس می‌کنند. برخلاف بزرگسالان ذهن کودک هنوز توانایی کامل برای درک و پردازش مفاهیم پیچیده مانند ناامنی، فقدان یا مرگ را ندارد. او دنیا را از دریچه‌ای ساده‌تر می‌بیند اما همین سادگی می‌تواند زمینه‌ساز رنجی عمیق‌تر شود اگر که حمایت روانی لازم را دریافت نکند. در مقالات پیشین این مجموعه از مدیریت استرس و اضطراب گرفته تا تاب‌آوری، همدلی و معنا درباره توانمندسازی روان انسان در بحران صحبت کردیم. اما اکنون زمان آن رسیده که تمرکزمان را به نسلی معطوف کنیم که آینده را می‌سازد و امروز بیش از هر زمان دیگری به حضور آرام و مراقبت ما نیاز دارد. این مقاله تلاش می‌کند با نگاهی علمی و کاربردی به این سؤال پاسخ دهد که در شرایطی که خودمان نیز دچار ترس و اضطراب هستیم چگونه می‌توانیم مراقب روان کودکانمان باشیم؟ چگونه می‌توان با آگاهی از نیازهای ذهنی و روانی کودکان فضای امن‌تری برای رشد احساسی و ذهنی آنها فراهم کرد؟ و نقش ما به عنوان والد یا مربی در حفاظت از ذهن کودکی که در دل طوفان قد می‌کشد چیست؟ بیایید قدم‌به‌قدم وارد دنیای ذهنی کودکان در بحران شویم و با دیدی روشن‌تر از آن محافظت کنیم.

 

ذهن کودک در بحران چگونه واکنش نشان می‌دهد؟

کودکان در سال‌های ابتدایی زندگی خود هنوز ابزارهای شناختی، زبانی و هیجانی لازم برای درک و بیان تجربه‌های خود را به‌طور کامل ندارد. به همین دلیل هنگام بروز بحران‌هایی مانند جنگ آنچه در درون کودک می‌گذرد با آنچه می‌بینیم تفاوت بسیاری دارد. درحالی‌که یک بزرگسال ممکن است درباره نگرانی‌هایش صحبت کند یا به دنبال اطلاعات بیشتر باشد، کودک اغلب واکنش‌های خود را از طریق رفتار، بدن و بازی بروز می‌دهد. در زمان جنگ و اضطراب ذهن کودک دچار سردرگمی می‌شود چراکه جهان برایش ناامن می‌شود اما هنوز نمی‌داند این ناامنی دقیقاً از چه چیزی ناشی شده است. او فقط می‌بیند که والدینش نگران‌اند، اخبار بدی گفته می‌شود، صداهای ناآشنا (مانند آژیر یا انفجار) وجود دارد و تغییراتی در برنامه روزانه، مدرسه یا خانه رخ داده است. برخی از واکنش‌های رایج ذهن و بدن کودک در بحران عبارت‌اند از:

  • وابستگی شدید به والدین: کودک ممکن است نگذارد والد از کنارش دور شود یا شب نتواند تنها بخوابد.
  • شب‌ادراری یا پسرفت رشدی: کودکانی که قبلاً مستقل شده‌اند، ممکن است دوباره به رفتارهای کودکی‌تر بازگردند.
  • اضطراب جدایی و ترس‌های شبانه: ذهن کودک توان جدا شدن از منبع امنیت (والد) را ندارد و هر جدایی کوتاه، به شکل خطر تجربه می‌شود.
  • رفتارهای پرخاشگرانه یا گوشه‌گیری: برخی کودکان به‌جای ترس، با خشم یا انزوا واکنش نشان می‌دهند.
  • شکایت‌های جسمانی بدون علت پزشکی: مانند دل‌درد، سردرد، حالت تهوع یا تغییر در خواب و اشتها که نشان‌دهنده درگیری ذهنی کودک است.
  • بازی‌های تکرارشونده با موضوع جنگ یا فاجعه: بازی زبان کودک است و از طریق آن سعی می‌کند تجربه‌های ذهنی خود را بازسازی و پردازش کند.

درک این رفتارها به‌عنوان نشانه‌های رنج روانی نه بی‌ادبی یا نافرمانی اولین قدم در مراقبت روانی است. در ادامه درباره راه‌های ایجاد حس امنیت و راهکارهای مؤثر در مواجهه با این واکنش‌ها صحبت خواهیم کرد.

 

ایجاد حس امنیت: مهم‌ترین نیاز روانی کودک در بحران

مهمترین نیاز روانی کودکان

در شرایط بحرانی مثل جنگ اولین و مهم‌ترین نیازی که کودک دارد احساس امنیت است. حتی اگر جهان بیرونی پر از تهدید و بی‌ثباتی باشد کودک همچنان می‌تواند در دل آن «جزیره‌ای امن» را تجربه کند، جزیره‌ای که اغلب در چهره و رفتار والد او شکل می‌گیرد. ذهن کودک بیش از آنکه به کلمات اعتماد کند به لحن، نگاه، تماس بدنی و فضای عاطفی اطرافش واکنش نشان می‌دهد. بنابراین آنچه او را آرام می‌کند نه صرفاً توضیح منطقی درباره اتفاقات بلکه حضور آرام و باثبات ماست. در اینجا چند راهکار کاربردی برای ایجاد این احساس امنیت در کودک ارائه می‌شود:

حفظ روتین‌های روزانه

در بحران‌ها انجام کارهای همیشگی نوعی ثبات روانی ایجاد می‌کند. اگرچه ممکن است برنامه عادی به هم خورده باشد اما تلاش برای حفظ بخش‌هایی از روتین مثل زمان خواب، غذا، بازی، دعا یا قصه شب به کودک حس کنترل و آرامش می‌دهد.

حضور عاطفی و جسمی

در بحران بیش از هر زمان دیگری کودک به تماس بدنی، در آغوش گرفته شدن، نوازش و بودن کنار والدین نیاز دارد. سعی کنید در کنار کودک باشید حتی اگر به اندازه چند دقیقه در روز. حضور فیزیکی شما می‌تواند پیام غیرمستقیم «تو تنها نیستی» را منتقل کند.

انتقال پیام آرامش با بدن و صدا

شاید خودتان از درون آشفته باشید اما تلاش کنید در مواجهه با کودک، صدای نرم‌تر، تنفس آرام‌تر و رفتارهایی قابل پیش‌بینی داشته باشید. کودکان حالات هیجانی بزرگسالان را جذب می‌کنند حتی اگر چیزی نگویید.

پاسخ به سؤالات کودک بدون پنهان‌کاری یا ایجاد وحشت

اگر کودک درباره اتفاقات سؤال می‌پرسد پاسخ دهید اما به زبان کودکانه و بدون بزرگ‌نمایی. پنهان‌کاری ممکن است او را بیشتر نگران کند و تخیلش را به کار اندازد تا سناریوهای ترسناک‌تری بسازد.

ابراز عشق محبت و اطمینان خاطر مداوم

بگذارید کودک بارها و بارها بشنود که او را دوست دارید و در کنارش هستید. در این دوران تکرار محبت بهترین درمان است.

 

چگونه با کودک درباره جنگ صحبت کنیم؟

یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های والدین و مربیان در بحران‌ها این است: آیا باید با کودک درباره جنگ صحبت کنیم؟ اگر آری، چگونه؟ اگر نه، آیا پنهان‌کاری باعث اضطراب بیشتر نمی‌شود؟ پاسخ روشن این است: بله باید صحبت کنیم اما نه به سبک بزرگسالانه، نه با جزئیات هولناک و نه برای خالی کردن بار روانی خودمان. کودکان بسیار حساس‌تر از آن‌اند که تصور می‌کنیم. آن‌ها صداها، لحن‌ها، نگاه‌ها و فضای کلی خانه را به‌سرعت جذب می‌کنند. اگر چیزی در حال رخ دادن است و ما از آن حرف نمی‌زنیم ذهن کودک خودش سناریو می‌سازد و اغلب این سناریوها بسیار ترسناک‌تر از واقعیت‌اند. پس چگونه گفت‌وگویی امن و شفابخش با کودک داشته باشیم؟

به اندازه سن اطلاع بدهید

اطلاعات زیاد یا پیچیده نه تنها کمکی نمی‌کند بلکه ذهن کودک را دچار سردرگمی و اضطراب می‌کند. بسته به سن و سطح درک او توضیحی ساده، واقعی و بدون هیجان منفی بدهید. برای مثال: گاهی بین کشورها یا گروه‌هایی اختلاف پیش میاد. الان شرایط سختی هست،اما خیلی‌ها دارن تلاش می‌کنن همه چیز بهتر بشه. ما هم با هم کنار هم هستیم و ازت مراقبت می‌کنیم.

دروغ نگویید اما آرامش را حفظ کنید

مثلاً اگر صدای آژیر آمده یا جایی انفجار رخ داده انکار نکنید. اما لازم نیست کودک را با تصاویر یا حرف‌هایی که خودش نمی‌تواند پردازش کند مواجه کنید. راست‌گویی بدون ایجاد وحشت هنر گفت‌وگو در بحران است.

اجازه دهید احساسش را بیان کند

کودک ممکن است بترسد، گریه کند یا سؤال‌های زیادی بپرسد. این خوب است. احساساتش را تأیید کنید نه انکار: می‌فهمم ترسیدی، طبیعیه. منم گاهی می‌ترسم ولی با هم از این دوران عبور می‌کنیم.

از داستان، نقاشی و بازی برای گفتگو استفاده کنید

اگر کودک از گفتن مستقیم احساساتش پرهیز می‌کند می‌توانید از قصه‌سازی، نقاشی یا بازی کمک بگیرید. برای مثال از او بخواهید قصه‌ای بسازد درباره قهرمانی که از یک بحران گذشته. این ابزارها راهی غیرمستقیم برای تخلیه روانی و بیان احساسات‌اند.

بیش از آنکه حرف بزنید گوش دهید

کودک ممکن است چیزهایی بگوید که از نظر شما نادرست، بچگانه یا عجیب باشد. اما مهم‌تر از اصلاح، شنیدن با دل است. گاهی تنها شنیده شدن خودش نوعی درمان است.

 

بازی، نقاشی و خلاقیت: زبان بی‌واژه کودکان برای ترمیم روان

کودکان نمی‌توانند مثل بزرگ‌ترها احساساتشان را تحلیل یا بیان کنند. ذهن آن‌ها هنوز به اندازه کافی مجهز به واژه‌ها و مفاهیم پیچیده نیست. در عوض آن‌ها از بازی، نقاشی و تخیل به‌عنوان ابزارهای طبیعی و غریزی برای تخلیه هیجانات و بازیابی تعادل روانی استفاده می‌کنند. در واقع بازی برای کودک همان چیزی است که گفت‌وگو برای بزرگسال است. بازی‌ها فقط تفریح نیستند، درمان‌اند. نقاشی‌ها فقط سرگرمی نیستند زبان ناخودآگاه‌اند. در این بخش، می‌خواهیم چند ابزار ساده اما مؤثر را بررسی کنیم که به کمک آن‌ها می‌توانیم به کودکان در بحران کمک کنیم تا احساسات خود را پردازش و بازسازی کنند:

بازی‌های نمایشی و نقش‌آفرینی

اجازه دهید کودک با عروسک‌ها یا اسباب‌بازی‌هایش موقعیت‌هایی که تجربه کرده را بازسازی کند. شاید یکی از عروسک‌ها «آژیر» بزند یا یکی «بترسد» و دیگری «کمکش کند». این بازی‌ها راهی برای تخلیه ترس‌ها و بازنویسی آن‌ها در قالبی قابل‌درک برای کودک‌اند. بعنوان مثال: بیا بازی کنیم که تو یک قهرمانی و به خرس کوچولوت کمک می‌کنی وقتی که صداهای بلند می‌شنوه.

نقاشی آزاد و بدون قضاوت

کاغذ و مداد رنگی در اختیار کودک بگذارید و از او نخواهید چیزی خاصی بکشد. فقط بگذارید نقاشی کند. سپس اگر خواست در مورد نقاشی صحبت کنید. خیلی وقت‌ها نقاشی‌ها می‌توانند پنجره‌ای به دنیای درونی کودک باز کنند.

نکته مهم: هدف تحلیل روان‌شناسانه نیست بلکه فضای امن برای بیان غیرمستقیم احساسات است.

داستان‌گویی و قصه‌سازی

می‌توانید از کودک بخواهید قصه‌ای بسازد یا با هم داستانی بسازید که شخصیت‌هایی در آن با بحران روبه‌رو می‌شوند و راه‌حل‌هایی پیدا می‌کنند. در دل این قصه‌ها ذهن کودک راهی برای بازسازی امید و کنترل پیدا می‌کند.

همراهی بزرگ‌تر در فعالیت‌های خلاق

وقتی شما هم کنار کودک بنشینید و نقاشی بکشید یا با او نمایش بازی کنید حس عمیقی از پیوند و امنیت برایش ایجاد می‌شود. در اینجا حضور شما مهم‌تر از مهارت هنری‌تان است.

 

نقش والدین در انتقال حس امنیت به کودک

نقش والدین در انتقال حس امنیت به کودک

در شرایط بحران مثل جنگ کودکان بیش از آن‌که به حرف‌های ما گوش دهند احساسات ما را دریافت می‌کنند. آن‌ها با چشم و دل می‌بینند که ما چگونه واکنش نشان می‌دهیم، چگونه صحبت می‌کنیم و چطور می‌ترسیم یا امیدوار می‌مانیم. در واقع ما برای کودکانمان فقط والد یا مربی نیستیم بلکه ما جهانِ امن آن‌ها هستیم. در این بخش به نقش بسیار حیاتی شما به‌عنوان والد، مراقب یا مربی کودک می‌پردازیم. شما می‌توانید حتی در دل بحران تبدیل به منبع آرامش و امید شوید نه از طریق انکار واقعیت بلکه با حضوری آگاهانه و همراه.

حضور فعال

لازم نیست برای همه پرسش‌های کودک پاسخ کامل داشته باشید. کافی است کنارش بمانید، با او همدل باشید و با لحنی آرام بگویید: نمی‌دونم دقیقاً قراره چی بشه ولی می‌دونم الان با همیم و ازت مراقبت می‌کنم. این نوع پاسخ نه‌تنها اضطراب را کم نمی‌کند بلکه به او پیامی می‌دهد که: دنیا همیشه قابل پیش‌بینی نیست ولی من کنار تو هستم.

تنظیم هیجان

وقتی خودتان آشفته، مضطرب، عصبی یا بی‌تاب باشید حتی اگر لبخند بزنید، کودک آن را حس می‌کند. پس پیش از آرام کردن کودک ابتدا چند نفس عمیق برای آرام‌سازی خودتان بکشید. اگر خودتان به‌شدت آشفته هستید از یک فرد دیگر بخواهید با کودک صحبت کند تا انتقال اضطراب صورت نگیرد. یادتان باشد کودک اول از درون ما تغذیه هیجانی می‌کند بعد از حرف‌های ما.

پذیرش ترس‌های کودک بدون قضاوت یا انکار

گاهی والدین ناخواسته می‌خواهند ترس کودک را جمع‌وجور کنند. برای مثال می‌گویند:

«نترس! چیزی نیست!»

«مرد که گریه نمی‌کنه!»

«تو که دیگه بزرگ شدی!»

این جملات نه‌تنها آرامش‌بخش نیستند بلکه باعث می‌شوند کودک احساساتش را سرکوب کند یا فکر کند ترسیدن بد است. در عوض می‌توانید بگویید: می‌دونم که ترسیدی. منم گاهی می‌ترسم. بیا با هم یه نفس عمیق بکشیم و کنار هم باشیم.

تقویت حس کنترل از طریق انتخاب‌های کوچک

در شرایطی که کودک حس می‌کند هیچ کنترلی ندارد دادن گزینه‌های ساده به او کمک می‌کند دوباره کمی اختیار را تجربه کند. مثلاً:

«دوست داری موقع آژیر زدن، من بغلت کنم یا کنارم بنشینی؟»

«می‌خوای الان یه نقاشی بکشیم یا یه داستان بسازیم؟»

این انتخاب‌های کوچک، بزرگ‌ترین حس امنیت را در دل ناامنی می‌سازند.

 

چگونه معنای زندگی را در دل کودکی در بحران زنده نگه داریم؟

در شرایط سختی مثل جنگ بسیاری از بزرگ‌ترها نمیتوانند به معنا تکیه کنند، چه برسد به کودکان. اما در دل همین تاریکی اگر نگاهی عمیق‌تر داشته باشیم می‌توانیم معنا را دوباره کشف کنیم و به فرزندان‌مان منتقل کنیم و نه با شعار و سخنرانی بلکه با رفتار، نگاه و حضورمان. کودک نیاز دارد احساس کند که: زندگی هنوز ادامه دارد، هنوز چیزهایی برای دوست داشتن، دیدن، بازی کردن و رویا داشتن هست.

معنا را از دل زندگی روزمره بیرون بکشیم

لازم نیست درباره فلسفه زندگی با کودک صحبت کنیم. کافی‌است کمکش کنیم در دل کارهای ساده احساس معنا کند:

  • وقتی با هم غذا درست می‌کنید و او کمک می‌کند.
  • وقتی نقاشی‌اش را به دیوار می‌زنید و می‌گویید «این خیلی خاصه».
  • وقتی از او می‌پرسید: «امروز چه چیزی تو رو خوشحال کرد؟»

این لحظات کوتاه به کودک پیامی می‌دهند که: هنوز زندگی ارزش دیدن و زیستن دارد.

معنا را از طریق خدمت به دیگران تجربه کند

شاید کودک نتواند دنیا را نجات دهد اما می‌تواند برای خواهر کوچک‌ترش قصه بگوید، نقاشی‌ای برای همسایه بکشد، یا یک پیام صوتی برای پدربزرگش بفرستد. این اعمال کوچکِ مهربانی به کودک حس مؤثر بودن و ارزشمند بودن می‌دهد که معنای زندگی در همین نهفته است.

پیوند با خدا

حتی در دل جنگ، اگر بتوانید در یک شب آرام با کودک به آسمان نگاه کنید و بگویید:

«خدایی که این ستاره‌های قشنگ رو درست کرده و نگهشون داشته، میتونه هر کاری رو انجام بده …»

شما معنایی عمیق‌تر از هزار واژه منتقل کرده‌اید. اتصال به حقیقتی غیرفانی و بزرگ‌تر می‌تواند به کودک پناهگاهی درونی بدهد.

رویاها را زنده نگه دارید

در بحران نباید فقط به امروز نگاه کرد. از کودک بپرسید:

  • دوست داری وقتی بزرگ شدی چکار کنی؟
  • اگر می‌تونستی الان هرجایی باشی کجا رو انتخاب می‌کردی؟

رویا چراغی است که راه را حتی در دل تاریکی نشان می‌دهد. اگر این چراغ در کودک خاموش شود امید هم خاموش می‌شود.

 

جمع‌بندی

مراقبت روانی از کودکان در بحران به معنای محافظت کامل از آسیب نیست بلکه به معنای همراهی در فرایند ترمیم و رشد است. با گوش دادن، همدلی، بازی، معنا، امید و حضور آگاهانه ما می‌توانیم دنیای درونی کودک را طوری بسازیم که حتی اگر بیرونش ویران شده درونش بایستد. و در این مسیر شناخت خودمان، شناخت ذهن‌مان و آگاهی از ارزش‌هایی که به آن‌ها تکیه می‌کنیم از اهمیت بسیار برخوردار است چرا که تا خود را نشناسیم نمی‌توانیم پناهگاه امنی برای دیگری باشیم. کودک امروز آینده را می‌سازد. و تو با هر نگاه، لبخند و کلمه‌ات نقشی بر دیوار فردا می‌زنی. پس با مهربانی و آگاهی قلمی باش که امید را می‌نویسد.

محتوای جدول

دیدگاهتان را بنویسید

هدیه: کد تخفیف ۲۵درصدی برای خرید بعدی

happy25

مهلت استفاده: