خلاصه کتاب شیرجه در خوشبختی

دنیل تاد گیلبرت نویسنده و روانشناس آمریکایی است. او که استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد است بخاطر کتاب موفق و پرفروش شیرجه در خوشبختی شهرت زیادی دارد. این کتاب نتیجه تحقیقات گیلبرت و تیموتی ویلسون است که در زمینه پیشبینی احساسات و عواطف انسانی نگاشته شده است. کتاب شیرجه در خوشبختی به بررسی چگونگی درک انسان از خوشبختی میپردازد. دنیل گیلبرت معتقد است که معمولا باورهای انسان در مورد چیزهایی که باعث شادمانی او می‌شوند اشتباه است چرا که در پروسه تصمیم گیری و انتخاب اقدامات نمیتواند بخوبی احساس کسب شده که نتیجه این تصمیم است را در آینده پیشبینی کند و در نتیجه وقتی زمان سپری میشود و به آینده میرسد احساس شادمانی زیادی ندارد و خود را خوشبخت نمیداند. نویسنده این سوال را مطرح می‌کند که آیا واقعاً ما توانایی تشخیص بهترین انتخاب را داریم که شادمانی بیشتری برایمان به ارمغان بیاورد؟ برای کشف جواب این سوال و مرور خلاصه کتاب تا انتهای مقاله همراه ما باشید.

 

۱. توانایی ما در تصور آینده، هم نعمت است و هم عذاب

تخیل، کرم‌چاله‌ی فقیران است. ما نمی‌توانیم آنچه را که واقعاً دوست داریم انجام دهیم (یعنی سفر در زمان، دیدار با خود آینده‌مان و دیدن اینکه آن خودها چقدر خوشحال هستند) و به همین دلیل به جای رفتن به آنجا، آینده را تصور می‌کنیم.

توانایی منحصر به فرد انسان:

لوب پیشانی مغز انسان به ما این امکان را می‌دهد که آینده را تصور کرده و برای آن برنامه‌ریزی کنیم که همین ویژگی ما را از سایر جانداران متمایز می‌کند. این توانایی برای بقا و پیشرفت انسان بسیار حیاتی بوده و به ما این امکان را می‌دهد که چالش‌ها و فرصت‌ها را پیش‌بینی کنیم.

شمشیر دو لبه:

در حالی که تخیل به ما کمک می‌کند تا برای آینده‌ آماده شویم، می‌تواند منجر به اضطراب، انتظارات غیرواقعی و تصمیم‌گیری‌های ضعیف نیز شود. آینده‌های تصور شده ما اغلب نادرست هستند و تحت تأثیر وضعیت فعلی ذهن و دانش محدود ما قرار دارند. این می‌تواند منجر به انتخاب‌هایی شود که با خوشبختی یا رفاه واقعی ما در درازمدت هم‌راستا نیستند.

 

۲. ما اغلب در قضاوت درباره احساسات آینده‌مان اشتباه می‌کنیم

وقتی از مردم خواسته می‌شود پیش‌بینی کنند که اگر شغل یا شریک عاطفی خود را از دست بدهند، یا اگر نامزدشان در یک انتخابات مهم شکست بخورد، یا تیمشان در یک بازی مهم ببازد، چه احساسی خواهند داشت، آن‌ها به طور مداوم احساس بدی که خواهند داشت را بیش از حد تخمین می‌زنند.

تعصب تأثیر:

مردم تمایل دارند شدت و مدت واکنش‌های عاطفی خود به رویدادهای آینده را بیش از حد تخمین بزنند. این تعصب هم به تجربیات مثبت و هم منفی اعمال می‌شود و منجر به تصمیم‌گیری‌های ضعیف و استرس غیرضروری می‌شود.

مکانیسم‌های سازگاری:

مغز ما دارای مکانیسم‌هایی است که به ما کمک می‌کند با تجربیات مثبت و منفی کنار بیاییم. این شامل:

  • سیستم ایمنی روانی: به ما کمک می‌کند تا در رویدادهای منفی توجیه کنیم و نکات مثبت را پیدا کنیم.
  • سازگاری هیدونیک: ما به سرعت به شرایط جدید، چه خوب و چه بد، سازگار می‌شویم.

مثال‌ها:

  • برندگان لاتاری معمولاً در عرض چند ماه به سطح خوشبختی اولیه خود بازمی‌گردند.
  • افرادی که دارای ناتوانی‌های شدید هستند، سطح رضایت از زندگی بالاتری را نسبت به آنچه دیگران انتظار دارند، گزارش می‌دهند.

گیلبرت استدلال می‌کند که ما معمولاً بر اساس تجربیات گذشته و احساسات لحظه‌ای خود تصمیم‌گیری می‌کنیم، اما این تصمیمات ممکن است نتایج متفاوتی در آینده داشته باشند. او به مفهوم توجیه‌پذیری اشاره می‌کند که به معنای این است که ما می‌توانیم احساسات و تجربیات خود را بعد از وقوع یک رویداد توجیه کنیم، اما پیش‌بینی آن‌ها قبل از وقوع مشکل است. بنابراین، به طور کلی می‌توان گفت که طبق نظریات گیلبرت، انسان‌ها در تشخیص بهترین انتخاب‌ها برای شادمانی آینده دچار محدودیت‌هایی هستند و معمولاً نمی‌توانند به درستی پیش‌بینی کنند که چه چیزی آن‌ها را خوشحال خواهد کرد.

 

۳. ذهن ما به جزئیات حیاتی آینده اهمیت میدهد و برخی را نادیده می‌گیرد

معمولا درخواست‌های تخیل رد می‌شوند چراکه هم سیستم‌های حسی و هم عاطفی این سیاست را اجرا می‌کنند و با این حال، به نظر می‌رسد زمانی که سیستم‌های حسی درخواست‌های تخیل را رد می‌کنند، ما متوجه می‌شویم اما زمانی که سیستم عاطفی همین کار را می‌کند، متوجه نمی‌شویم.

تخیل انتخابی:

وقتی آینده را تصور می‌کنیم ذهن به برخی جزئیات اهمیت میدهد و برخی دیگر را نادیده می‌گیرد. این فرآیند عمدتاً ناخودآگاه است و می‌تواند منجر به پیش‌بینی‌های نادرست درباره احساسات ما در آن موقعیت‌ها شود.

توهم تمرکز:

انسان تمایل دارد بر روی چند جنبه یک رویداد آینده تمرکز کند و سایر عوامل که بر تجربه او تأثیر می‌گذارد را نادیده بگیرد. به عنوان مثال:

  • وقتی به جابجایی به کالیفرنیا فکر می‌کنیم، بر روی آب و هوا و سواحل تمرکز می‌کنیم و مشکلات روزمره مانند ترافیک و هزینه‌های بالای زندگی را نادیده می‌گیریم.
  • وقتی به یک شغل جدید فکر می‌کنیم، ممکن است بر روی حقوق و عنوان شغلی تمرکز کنیم و عوامل دیگری مانند زمان رفت و آمد و فرهنگ محل کار را نادیده بگیریم.

پیش‌بینی عاطفی نادرست:

وضعیت عاطفی ما به شدت بر این تأثیر می‌گذارد که چگونه تصور می‌کنیم در آینده چه احساس خواهیم داشت. این می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های ضعیف شود، به ویژه زمانی که در یک وضعیت عاطفی هستیم.

 

۴. ما شرایط فعلی خود را بر روی آینده‌های تصور شده‌مان منعکس می‌کنیم

از آنجا که زمان مفهومی لغزنده است ما تمایل داریم آینده را به عنوان حالتی متغیر تصور کنیم، بنابراین فرداهای تصور شده ما به طور اجتناب‌ناپذیری شبیه نسخه‌های کمی تغییر یافته امروز به نظر می‌رسند.

تعصب حال‌گرایی:

ما تمایل داریم احساسات، دانش و شرایط فعلی خود را بر روی خودهای آینده‌مان منعکس کنیم. این می‌تواند منجر به اشتباهات قابل توجهی در پیش‌بینی احساسات یا رفتارهای ما در موقعیت‌های آینده شود.

مثال‌های حال‌گرایی:

  • خرید مواد غذایی در حالی که گرسنه هستیم منجر به خرید بیش از حد می‌شود.
  • اتخاذ تصمیمات بلندمدت بر اساس احساسات کوتاه‌مدت.
  • فرض اینکه ترجیحات فعلی ما در طول زمان ثابت خواهد ماند.

تفسیر زمانی:

ما تمایل داریم درباره رویدادهای نزدیک به آینده به صورت عینی فکر کنیم و درباره رویدادهای دور به صورت انتزاعی. این تغییر در دیدگاه می‌تواند منجر به ترجیحات و تصمیمات ناسازگار شود زمانی که آینده به حال تبدیل می‌شود.

 

۵. سیستم ایمنی روانی ما باعث میشود خوشحالی های کوچک قابل پیشبینی تر باشند نسبت به خوشحالی های بزرگ

مکانیسم سازگاری:

سیستم ایمنی روانی ما به ما کمک می‌کند تا با تجربیات منفی کنار بیاییم و راه‌هایی برای توجیه یا بازتعریف آن‌ها به صورت مثبت پیدا کنیم. این سیستم بیشتر برای اتفاقات منفی قابل توجه فعال می‌شود تا اتفاقات جزئی.

غفلت از ایمنی:

ما اغلب در هنگام تصور رویدادهای منفی آینده به سیستم ایمنی روانی خود توجه نمی‌کنیم و این منجر به تخمین بیش از حد تأثیر عاطفی آن‌ها می‌شود.

مثال‌ها:

  • مردم معمولاً رضایت بیشتری از تصمیمات غیرقابل برگشت نسبت به تصمیمات قابل برگشت گزارش می‌دهند.
  • بازماندگان تروما اغلب از رشد شخصی و افزایش تاب‌آوری خود گزارش می‌دهند.
  • پدیده “خوشبختی مصنوعی”، جایی که مردم راه‌هایی برای رضایت از شرایط خود پیدا می‌کنند.

 

۶. ما به دلیل تحریف‌های حافظه، در یادگیری از تجربیات گذشته دچار مشکل می‌شویم

از آنجا که ما متوجه نمی‌شویم که دید مثبتی از تجربه فعلی خود ایجاد کرده‌ایم، متوجه نمی‌شویم که در آینده نیز همین کار را خواهیم کرد.

تحریف‌های حافظه:

خاطرات ما از تجربیات گذشته اغلب نادرست و تحت تأثیر تعصبات مختلف قرار دارند، که یادگیری مؤثر از آن‌ها را دشوار می‌کند.

تعصبات کلیدی حافظه که بر پیش‌بینی‌های آینده تأثیر می‌گذارند:

  • قانون اوج-پایان: ما تمایل داریم تجربیات را بر اساس شدیدترین لحظه و پایان آن‌ها به یاد بیاوریم، نه میانگین کل تجربه.
  • یادآوری خوشایند: تمایل به یادآوری رویدادهای گذشته به صورت مثبت‌تر از آنچه که تجربه شده‌اند.
  • تعصب تأیید: ما به طور انتخابی اطلاعاتی را به یاد می‌آوریم که باورها و انتظارات موجود ما را تأیید می‌کند.

مشکل در مقایسه تجربیات:

ما در مقایسه تجربیات فعلی خود با تجربیات گذشته به درستی دچار مشکل می‌شویم و اغلب نمی‌توانیم تشخیص دهیم که چگونه دیدگاه‌ها و شرایط ما تغییر کرده‌اند.

 

۷. جستجوی تجربیات دیگران می‌تواند بینش‌های بهتری نسبت به تخیل ارائه دهد

بهترین راه برای پیش‌بینی احساسات فردا این است که ببینیم دیگران امروز چه احساسی دارند.

استراتژی جانشینی:

به جای تکیه صرف بر تخیل خود برای پیش‌بینی تجربیات آینده، می‌توانیم با مشاهده یا پرسش از دیگرانی که در حال حاضر در شرایط مشابهی هستند، بینش‌های ارزشمندی کسب کنیم.

مزایای جانشینی:

  • ارائه داده‌های واقعی و عینی به جای سناریوهای تخیلی.
  • کمک به غلبه بر تعصبات و محدودیت‌های شخصی در تخیل.
  • ارائه دامنه‌ای وسیع‌تر از دیدگاه‌ها و تجربیات.

چالش‌ها در پیاده‌سازی:

با وجود مزایای بالقوه آن، مردم اغلب در استفاده از جانشینی به عنوان ابزاری پیش‌بینی‌کننده مقاومت می‌کنند به دلیل:

  • باور به یکتایی شخصی.
  • اعتماد به نفس بیش از حد در توانایی خود برای تصور سناریوهای آینده به دقت.
  • دشواری در شناسایی تجربیات یا افراد واقعاً قابل مقایسه.

 

۸. درک محدودیت‌های پیش‌بینی می‌تواند به تصمیم‌گیری بهتر منجر شود

اگر می‌توانیم ساعت‌ها از یادآوری یک تجربه که فقط چند ثانیه طول کشیده لذت ببریم و اگر خاطرات تمایل دارند به پایان‌ها تأکید بیشتری کنند، پس چرا کمی درد اضافی را تحمل نکنیم تا خاطره‌ای داشته باشیم که کمی کمتر دردناک باشد؟

افزایش خودآگاهی:

شناسایی تعصبات و محدودیت‌ها در توانایی ما برای پیش‌بینی تجربیات آینده می‌تواند به ما کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیریم و انتظارات واقع‌بینانه‌تری تعیین کنیم.

استراتژی‌هایی برای تصمیم‌گیری بهتر:

  • در نظر گرفتن چندین نتیجه ممکن، نه فقط بارزترین یا مطلوب‌ترین
  • جستجوی دیدگاه‌ها و تجربیات متنوع از دیگران
  • آگاهی از اینکه وضعیت عاطفی فعلی شما ممکن است بر پیش‌بینی‌های شما تأثیر بگذارد
  • تمرکز بر عواملی که به طور مداوم به رفاه بلندمدت کمک می‌کنند، مانند روابط قوی و رشد شخصی

پذیرش عدم قطعیت:

پذیرش اینکه نمی‌توانیم احساسات آینده خود را به طور کامل پیش‌بینی کنیم می‌تواند به انعطاف‌پذیری، تاب‌آوری و باز بودن به تجربیات جدید منجر شود.

 

 

۹. باور به منحصربفرد بودن مانع یادگیری از دیگران می‌شود

از آنجا که ما متوجه نمی‌شویم که چقدر شبیه یکدیگر هستیم، این روش قابل اعتماد را رد می‌کنیم و به جای آن به تخیلات خود تکیه می‌کنیم، هرچند که معیوب و خطاپذیر باشند.

توهم یکتایی: 

مردم تمایل دارند که تفاوت‌های خود را با دیگران بیش از حد تخمین بزنند و این منجر به نادیده گرفتن اطلاعات ارزشمند از تجربیات دیگران می‌شود.

عوامل مؤثر بر این توهم:

  • دیدگاه درونی: ما به افکار و احساسات خود دسترسی داریم، اما به افکار و احساسات دیگران نه.
  • تمرکز بر تفاوت‌ها: تعاملات اجتماعی اغلب بر آنچه ما را منحصر به فرد می‌کند تأکید می‌کند تا شباهت‌های ما.
  • تمایل به فردیت: بسیاری از فرهنگ‌ها ارزش و ترویج ایده خاص بودن یا متفاوت بودن را دارند.

فرصت‌های از دست رفته. 

نادیده گرفتن شباهت‌های خود با دیگران، باعث موار زیر میشود:

  • یادگیری از اشتباهات و موفقیت‌های دیگران.
  • کسب بینش‌های دقیق درباره اینکه چگونه ممکن است در موقعیت‌های آینده احساس کنیم.
  • توسعه همدلی و درک برای تجربیات دیگران محروم می‌شویم.

 

۱۰. تأثیر اجتماعی درباره خوشبختی می‌تواند گمراه‌کننده باشد

از آنجا که افراد معمولاً احساس نمی‌کنند که وظیفه شخصی آن‌ها حفظ سیستم‌های اجتماعی است، این ایده‌ها باید به عنوان تجویزهایی برای خوشبختی فردی خود را پنهان کنند. باورهای فرهنگی درباره خوشبختی و موفقیت اغلب نیازهای اجتماعی وسیع‌تری را برآورده می‌کنند تا رفاه فردی. این باورها می‌توانند ادامه یابند و گسترش یابند حتی زمانی که به طور دقیق تجربیات شخصی از خوشبختی را منعکس نمی‌کنند.

مثال‌هایی از تاثیر اجتماعی که ممکن است گمراه‌کننده باشد:

  • باور به اینکه پول بیشتر همیشه به خوشبختی بیشتر منجر می‌شود.
  • ایده اینکه داشتن فرزند برای یک زندگی رضایت‌بخش ضروری است.
  • تصور اینکه موفقیت شغلی منبع اصلی رضایت از زندگی است.

بررسی انتقادی:

مهم است که فرضیات فرهنگی درباره خوشبختی و موفقیت را زیر سؤال ببریم و به دنبال دیدگاه‌های متنوع و شواهد تجربی برای اطلاع‌رسانی به تصمیمات و انتظارات خود باشیم.

محتوای جدول

دیدگاهتان را بنویسید